شب یلدا
یه شب طولانی کنار اونایی که دوسشون داری و دوست دارن و تو خوشحالی... شب یلدای امسال پنج شنبه بود چون ما به رسم هر سال یلدا رو کنار خانواده ی مامانی شون میگذرونیم صبح تا عصر خونه ی عزیز بودیم عصر که شد عزیز کم کم میز یلدا رو چید و شما بچه ها مشغول شدید... عصر رفتیم خونه ی مامانی شون اول از همه جوجه کباب تو حیاط... بعد هم کرسی و خوراکی های که مامانی زحمتشو کشیده بود... منتها اونقدر بازی کرده بودی و خسته بودی و البته کمی جدا شدن از علی و علیرضا ناراحتت کرده بود که زود خوابیدی... یکی دو روز قبل از یلدا تو پیش دبستانیتون هم جشن یلدا برگزار کرده بودن عکسش رو بعدا برات میزارم.. ...