برف برف برف میباره
و روز پنج شنبه صبح که بیدار شدی همه جا سفید شده بود
هیجان زده و خوشحال به تماشای برف نشستی تا بابایی عبدالله بیاد دنبالمون و ما رو ببره خونشون
رفتیم پشت بوم و حسابی برف بازی کردیم
و آدم برفی که از چند وقت قبل همش میگفتی هویج آماده کنیم برف بیاد آدم برفی بسازیم و ...
الانم گیر دادی کی انقد برف میاد که بتونم تو برف اسکی سواری کنیم
و گوله برفی به هم بزنیم
تاثیرت کارتونه دیگه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی