عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

نوروزنامه

1396/1/20 0:49
نویسنده : مامان فاطیما
144 بازدید
اشتراک گذاری

قسمت دوم: مهمانی های نوروزی

عشق مادر

عیده و دید و بازدید های نوروزیش!

و چقدر تو امسال خوب متوجه طعم شیرین عید دیدنی و عیدی گرفتن میشدی!

راستش اصلا منعت نکردم از خوردن شیرینی و شکلات

و با خودم گفتم بزار هرچقدر که دلت میخواد تو این سیزده روز شکلات بخوری

تا یک طعم شیرین از عید بمونه تو ذهنت

و البته شیرین تر از شکلات طعم عیدی هایی بود که میگرفتی

و یک راست مینداختیشون تو قلکی که باباجون چند روز قبل از عید برات خریده بود

پذیرایی از تموم مهمونامون به جز چند نفری که موقع اومدنشون سرگرم به چیزی شده بودی با تو بود!

وقتی زنگ در میخورد آیفون رو بر میداشتی و میگفتی:

عیدتون مبارک بفرمایید طبقه ی سوم

حتی وقتی باباجون در میزد!!!

چقدر روزهای اول سال شیرین گذشت به امید اینکه امسال تا آخرش شیرین بگذره...

تو مهمونی های امسال تا جایی که تونستم ازت عکس گرفتم

اینم چندتاییشون:

امیر عباس جون . تو که داری از کمدت میری بالا . محمد مهدی که داره از خوشحالی میرقصه

تو و یاسین جون و کوثر جون . مهمونی خونه ی دایی ابوالفضل

تو که تازه از خواب بیدار شدی و حسین جون.

تو و حدیث جون سرگرم بازی. ببخشید مزاحم شدم!!

تو و امیرجواد و حدیث و حسین مشغول تماشای آکواریوم . مهمونی خونه ی خاله سارا

تو کنار سفره ی هفت سین خاله منیژه

اون روز چندتایی عکس ازت انداختم تقریبا تو همین زاویه

که یکیش برنده ی جایزه ی اول سفره ی هفت سین شد

تو و حدیث جون وقتی اومده بودن عید دیدنی خونه ی مامانی. این عکس رو عمه عارفه ازتون گرفته

یک روز نهار مهمون باباجون دارچین

تو و علیرضا جون و داداش فسقلی . عید دیدنی خونه ی وحید

تو علی جون . عید دیدنی خونه ی خاله منیره

ایلیا و سحر جونی و غزل جونی که با اومدنشون حسابی خوشحالمون کردن

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)