عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

تند تند نوشت...

1396/2/31 18:03
نویسنده : مامان فاطیما
162 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک بزرگم

ایلیای نازنینم حالا به یمن وجود داداش محمد مهدی بزرگتر از سنت شدی

هم تو مثل بزرگ تر ها رفتار میکنی و هم ما ناخودآگاه با تو مثل بزرگترا رفتار میکنیم

وقتی تو رو با بچه های هم سن و سالت مقایسه میکنم واقعا تعجب میکنم

این روزهای ما پر مشغله تر از قبل شده داداش محمد مهدی نیاز به توجه بیشتری داره

و کمتر وقت فراغتی میمونه برای نوشتن خاطراتتون

نگاهی گذرا میکنم به اردیبهشتی که گذشت...

 

این عکس جامونده برای روز پدر خونه ی عزیزه

همه با هم هماهنگ کردیم و سر یک ساعت خونه ی عزیز بودیم و بابایی رو غافلگیر کردیم

شن جادویی که هدیه ی جشن پایان ترم زمستانی کلاس ژیمناستیکته

خیلی دوس داری باهاشون بازی کنی منتها باید داداش خواب باشه تا خرابشون نکنه!

شماها خونه ی عزیز مشغول تماشای تلویزیونی

و داداشی که اینجا تازه یکی دو روزه کچلش کردیم

شاهزاده ی من آماده برای رفتن به مرکز فنی تهران

برای اولین آزمون زندگیش!!

البته خودت نمیدونی اون گفتگوها آزمون بود...

روزایی که قراره بریم خونه ی عزیز یا مامانی قبل از اومدن بابایی ها

میریم تو پارکینگ و تو و داداش یک دل سیر دوچرخه سواری میکنید

هفته ای چهار روز هربار یکی دو ساعت...

اونقدر خوب داداش رو سرگرم میکنی!! البته باید رو مودش باشی و خودت دلت بخواد!!!!!!

خوب وقتی تو حوصله نداشته باشی داداش رو سرگرم کنی و من کار داشته باشم

ناچارا تلویزیون جفتتون رو سرگرم میکنه

خوشتیپ مامان

اینم یه عکس از خوشمزه ترین بستنی دنیا چون خودت تنهایی رفتی خرید...

تنهایی سوار آسانسور شدی... از در رفتی بیرون... رفتی اون طرف خیابون

تا مغازه رفتی دو تا بستنی خریدی و همین مسیرو برگشتی

من از پشت پنجره نظارت میکردم و راستش صلوات میفرستادم!!

پسری دیگه! دلت میخواد مستقل باشی و بزرگ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

آناهیتا
27 خرداد 96 17:07
ای خدا این خوشیارو از ما نگیر و روز به روز زیادشون کن