شقایق
ششم اردیبهشت
خونه ی عزیز بودیم... بعد از ظهر بی حوصله بودی
عزیز پیشنهاد داد محمد مهدی رو پیشش بزارم و تو رو ببرم بیرون کمی بگردونم
که همون موقع دایی بهمنشون اومدن اونجا
منم از پیشنهاد عزیز استقبال کردم و تو و علیرضا رو بردم پارک
حسابی به هممون خوش گذشت
مشارکت در کارهای عجیب و غریب
توت خوردن و توت چیدن که این روزها حسابی ازش لذت میبری
و پایان یک عصر بهاری فوق العاده...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی