عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

شب قدر

1392/5/6 12:16
نویسنده : مامان فاطیما
244 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم

دیشب شب قدر بود، اولین شب قدری که کنارم بودی، تو آغوشم

وقتی از خدا میخواستم که بهترین ها رو واسمون رقم بزنه، برای تو و خوشبختیت دعا میکردم

مثل هر مادری حالا دیگه یکی از بزرگترین دعاهام خوشبختی و عاقبت به خیری توء

خدا رو شکر

ممنون که همکاری کردی تا بتونم روزه بگیرم

این روزها وابسته تر از قبل شدی

میگن خوب نیست

اما لذت میبرم وقتی از بغل هر کسی که باشی میپری تو بغلم

وقتی میخوان تورو از بغلم بگیرن خودتو میچسبونی به منو  قایم میشی

وقتی یه لحظه از جلوی چشمت دور میشم لب ورمیچینی و بغض میکنی

میگن باید شب ها کمتر بهت شیر بدم تا کم کم وابستگیت کم شه

اما دلم نمیاد

چون تنها وقتی که بدون بازیگوشی بیست دقیقه ی کامل رو شیر میخوری شب ها تو خوابه

میگن باید شب ها تو رو جدا بخوابونم

اما دلم نمیاد

چون تا صبح باید هزار بار ببوسمت

تا صبح باید هزار بار ببینمت

تا صبح باید صدبار پتوت رو بکشم روت

خیلی شیرینی ایلیای من

 امیدوارم اثر بدی نداشته باشه کارام...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان سایدا
7 مرداد 92 2:56
چشمامو پر از اشک کردی مامان ایلیا.خدا این شیرینی را برات همیشه و همیشه حفظ کنه. عباداتت قبول حق. التماس دعا