این روزها...
ایلیا جونم
الان یک سال و دو ماه و نه روز و دوازده ساعت داری
کارایی که تو این سن انجام میدی:
ماشاالله هزار ماشالله از نظر کارای بدنی طبق کتاب(همه ی بچه ها باهوشند اگر...) خیلی جلوتر از سنت هستی، راه میری، میدوی، در حال دویدن یهو می ایستی، دور خودت میچرخی، از بلندی بالا میری و خیلی قشنگ میای پایین و ...
بعضی از اعضای بدنت رو میشناسی و وقتی میگیم نشونمون میدی:
مو ، گوش ، چشم (چشمک میزنی)، زبون ، دست و پا.
آموزش بینی از توی آموزش ها حذف شد چون موقع نشون دادنش گاهی اشتباه میکردی و ...
دیروز تو بغلم بودی و خاله جون داشت باهات بازی میکرد
بعد ازت دونه دونه اعضایی که میشناسی رو پرسید و تو نشونش دادی
همون موقع عزیز صداش کرد و مشغول صحبت با عزیز شد
تو صداش کردی: هووووووم هووووم!
بعد پاتو بلند کردی و نشونش دادی!
یعنی یادت رفتٍ پا رو ازم بپرسی
فدای تو
تقریبا منظورت رو بهمون میفهمونی
بعضی از کلمات رو هم میگی:
بابا ، ماما ، گل ، رَفت، باب (آب)، دَ دَ (بیرون از خونه) ، جوجه (اینو تازه یاد گرفتی)
قشنگترین کلمه ای که میگی:
اَیوووووووووووو(الو)، خیلی با ناز میگی این کلمه رو
همینکه گوشی رو برمیداری میگی اَیوووووووووووو بَل
خیلی زیاد به تلفن علاقه داری، وقتی کسی زنگ میزنه اول تو باید صحبت کنی
حرفات که تموم شد گوشی رو میدی به ما!
***
کلا حرف «گــــــ» تو صحبتهات نقش مهمی داره
گان گان (ماشین باباجون، ماشین اسباب بازی، دوچرخه و کلا هرچی چرخ داره!)
(ترجیح میدی اسباب بازیهای چرخ دار رو وارونه کنی و با چرخشون بازی کنی!)
رو زمین آشغال که میبینی بدو بدو میاری میدی به من میگی: گاگاال (آشغال)
میخوای بخوابی سرتو میزاری رو بالشت و میگی: گاگا (لا لا!)
صدای بعضی حیوونا رو هم بلدی
ببعی: بَ بَ
جوجه: جی جی جی
هاپو: آپ آپ
کلاغ: گار گار
چند وقت پیش منو باباجون یه فیلم هندی دیدیم(سه احمق) پر از رنگ و موسیقی بود
یه کلیپ کوتاه موزیکال توش بود که تو عاشقش شدی
باباجون اون تیکه از فیلم رو جدا کرده
و وقتی که کار دارم اونو برات روشن میکنم میخکوب میشی پای تی وی
عمو پووورنگ (خدا خیرش بده)، سی دیٍ «چرا؟»، تبلیغات موزیکال تلویزیون رو هم خیلی دوست داری
در هر حالتی که باشی وقتی تبلیغات شروع میشه تا آخرش تو همون وضعیت میمونی!!!
اینجا مثلا داشتی کتاب میخوندی، با شروع تبلیغ مات موندی!
میدونی کفش و جوراب رو پا میکنن، کلاه رو سر میکنن
میدونی برای بیرون رفتن باید لباس بپوشی
چون ما بیشتر روزای هفته رو خونه نیستیم، صبح که میشه کاپپشن خودت و مانتو منو از توی اتاق میکشی میاری توی حال میریزی
بعد میشینی جلوم که آماده ت کنم!
بیشترین سرگرمیت لگوهات و ماشینیٍ که لگوهات رو توش میزاری
اسکیمو کوچولوی مامان
فعلا همین ها تو ذهنم بود اگه چیزی یادم اومد میام اضافه میکنم
من فدای تو بجای همه گل ها تو بخند