عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

خداحافظ پوشک!!

1393/6/12 9:34
نویسنده : مامان فاطیما
542 بازدید
اشتراک گذاری

ایلیای مادر

امروز با یه خبر که به نظر خودم خاص و ویژه اس وبلاگت رو بروز میکنم

از اول شهریور

بیست و یک ماه و ده روزگی

برای همیشه از پوشک خداحافظی کردی

خداحافظ پوشک!!

 

 

 

و اما شرح ماجرا

مواد لازم:

یک عدد لگن، شورت آموزشی، یک عدد بچه که عاشق اب بازیٍ، یک عدد مامان با صبر و حوصله!

از وقتی که هجده ماهت شد، دلم میخواست زودتر از پوشک بگیرمت

به نظرم میومد خودتم تمایل داری

اما بعد از خوندن کلی مقاله و مطلب تو اینترنت تصمیم گرفتم صبر کنم تا دو ساله ات بشه

روزهای ماه مبارک رمضان

بخاطر روزه داری من و تو توی خونه میموندیم و بیرون نمیرفتیم

فکر کردم این فرصت مناسبیه تا تو رو با لگن آشنا کنم

روزها ساعت ده یا یازده از خواب بیدار میشدی

تا ساعت سه که دوباره بخوابی پوشکت نمیکردم

یعنی حداکثر روزی سه یا چهار ساعت پوشکت رو باز میذاشتم

هر یک ربع میرفتیم سراغ لگن

با لگن آشنا شدی

برات سخت نبود روش بشینی

اما هیچ موفقیتی حاصل نشد

یعنی اونطور که تو اون مقاله ها نوشته بود که بعد از چند روز فاصله ی بین دستشویی رفتن هات زیاد میشه

زیاد  نمیشد

از اونجایی که عاشق آب بازی هستی این برات شده بود یه بازی

هر یک ربع میرفتیم توی دستشویی

و ده دقیقه اون تو میموندی و دست آخر با زور شلنگ اب رو ازت میگرفتم و تو رو بیرون میاووردم

کار به جایی رسیده بود

که هربار عزیز یا مامانی زنگ میزدن خونمون

من دیر جواب تلفنشون رو میدادم و میگفتم توی دستشویی بودم!!!!!

ماه رمضان تمام شد

برنامه ی ما مثل قبل شد

هفته ای دو روز خونه ی عزیز

هفته ای دو روز خونه ی مامانی

چون برنامه مون اینطوریه که از صبح که تو بیدار میشی میریم

و آخر شب بر میگردیم

نمیشد تو رو بدون پوشک بزارم چون دلم نمیخواست یه وقت خونه ی کسی...

جمعه ها هم که باباجون خونه بود و اگه قرار بود هر یک ربع ده دقیقه اش رو توی دستشویی باشم

هیچ چی از جمعمون نمیموند

پس موند هفته ای دو روز

تو اون دو روز بازم روزی سه چهار ساعت بدون پوشک بودی

اما خوب فاصله ی دستشویی رفتن هات کم نمیشد

و قبل از نیاز به دستشویی اعلام نمیکردی!!

تا اینکه تقریبا بیست روز پیش عزیز گفت این چه کاریه!

بچه گاهی پوشک و گاهی نیست!

اینطوری هیچ وقت یاد نمیگیره!

اون روز خونشون بودیم و ازم خواست پوشکت رو باز کنم

گفت دلم میخواد این آخرین بسته ی پوشکی باشه که براش میخری!

و بود...

عزیزکم از ترس خرابکاری خونه ی عزیز

تموم روز رو تو حیاط گذروندم

من و تو دائم تو دستشویی

و آناهیتا پشت در دستشویی شعر میخوند خنده

شب که اومدیم خونه دوباره پوشکت کردم و کلا بیخیال ماجرا شدم

اما نصیحت های عزیز رو که به نظرم از تموم مقاله هایی که خونده بودم کامل تر بود آویزه ی گوشم کردم:

اگه میخوای پوشک نکنی دیگه نکن!

اینطور نباشه که یکدفعه پوشک بکنی یکدفعه نکنی

بچه سردرگم میشه

نمیفهمه کی باید کجا کارش رو بکنه

باید صبر و حوصله داشته باشی!

حق نداری وقتی خرابکاری کرد سرش داد بزنی

حق نداری وقتی دیدی داره جایی جیش میکنه یهو بگیریش و سرش داد بزنی

چه اشکالی داره که خونمون جیش کنه! منم مادربزرگشم! مایه اش یه کم آبه!

وقتی دیدی تو دستشویی جیش کرد تشویقش کن

بعد از اینکه یکی از همکارای باباجون گفت که کوچولوش رو از پوشک گرفته

و یکی از بچه های تاپیک مامانای ابان

گفتم چرا ایلیا نه؟!

و اینجوری شد که دو تا دونه مونده بود از پوشکت

روز جمعه باباجون گفت برم براش پوشک بگیرم اما من گفتم ایلیا بزرگ شده و دیگه پوشک نمیخواد

از روز شنبه اول شهریور

پوشکت باز شد

از اون روز هربار که تو لگن جیش میکردی صدای جیغ و دست و هورای من کل خونه رو بر میداشت

شعر ایلیا قهرمان رو جلوی اینه برات میخوندم و تو کیف میکردی

(هنزم هربار جیش میکنی حتی وقتی من حواسم نیست، میگی مامان جون ای یای گَرَمان)

دفعه ی اول که میخواستم بدون پوشک ببرمت بیرون

رفتی پوشک آووردی

بهت گفتم دیگه بزرگ شدی و پوشکت نمیکنم

با ترس و لرز مسیر ده دقیقه ای تا خونه ی عزیزشون رو بردمت

اما تو راه هیچ اتفاقی نیفتاد

فردا شبش

نیم ساعت رو تو پارک بودیم اما عالی بودی

شب هم دیگه پوشکت نمیکنم

شبای اول هر یه ساعت تو خواب بغلت میکردم و میبردمت

اما حالا تا صبح فقط یه بار

روزای اول وقتی پوشکت نمیکردم بیرون که میرفتیم یه کیف پر از شلوار بر میداشتم

اما دیشب برای اولین بار

با دست خالی رفتیم بیرون

چهار ساعت بیرون بودیم

فقط یه بار گفتی جیش داری و بردیمت یه توالت عمومی

و با شلوار تمیز برگشتی خونهههههههههه

عزیزکم شاید  پیش بیاد که شلوارتو کثیف کنی

اما مهم نیست

چون تو فوق العاده ای

من بهت افتخار میکنم

امیدوارم مهمونی خاصی پیش نیاد که مجبور بشم پوشکت کنم

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

anahita
15 شهریور 93 21:10
ایول ایول ایلیای من ایول بس بالاخره بعععععععععععععععله
anahita
22 شهریور 93 21:43
ایول ایول بی پوشکی رو ایول