زلزله ای به نام نوه ها...
خونه ی بابایی شون بودیم
ما پایین نشسته بودیم و تو و علی و علیرضا تو اتاق بالا مشغوول بازی
یهو صدای جیغ و خنده تون بلند شد
و همراه اون صدای کوبیده شدن
سه تاییتون رو تخت خوابیده بودید و پاهاتون رو میبردید بالا و میکوبیدید رو تخت
آخه توء نیم وجبی رو چه به هم دسته ی اونا شدن!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی