سیزده به در
عزیز دلم
سیزدهم فروردین قرار بر این بود که خونه بمونیم
نزدیکای ظهر عزیز بهمون زنگ زد و گفت کجایید؟!
گفتیم خونه ایم!
اونم ازمون خواست تا بریم خونشون!
وقتی رفتیم خونشون دیدیم عزیزشون بساط سیزده به در رو تو حیاطشون چیدن و همه ی بچه ها اونجان...
کار خیلی جالبی بود، هم تو طبیعت بودیم، هم همه ی امکانات دم دست بود...
به تو که خیلی خوش گذشت، تو اون دو سه ساعتی که اونجا بودیم
با بچه ها حسابی خوش گذروندی
از فوتبال بازی کردن گرفته تا موتور سواری و کباب درست کردن همش واست جذاب بود...
جای خاله منیژه شون ** خصوصا آناینا جون** اون روز حسابی خالی بود...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی