عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

ایلیا و پسر کوچولوی بداخلاق

1394/3/26 13:18
نویسنده : مامان فاطیما
1,281 بازدید
اشتراک گذاری

تو پارک که میریم همون اندازه ای که وسایل بازی برات جالبند

بچه های دیگه و دیدن رفتاراشون هم برات جذابه

بابایی اعتقاد داره که باید سعی کنیم کم کم از دور مراقب خودت باشیم

و بزاریم تو خودت با بچه ها ارتباط برقرار کنی

اما خوب من مادرم دیگه، کار مادرا هم نگرانیه...

دائم کنارتم و میترسم خدایی نکرده اتفاقی برات بفته

مخصوصا که تو جدیدا اصرار داری از باالاترین سرسره ها سر بخوری

یک روز که رفته بودیم پارک

و تو مشغول بازی بودی

یه پسر بچه که حدودا دو سال ازت بزرگتر بود

بچه های دیگه رو اذیت میکرد و نمیذاشت بازی کنن

رفته بود وسط سرسره های دوقلو نشسته بود و نمیگذاشت از هیچکدوم سر بخوری

تو وقتی میرسیدی اونجا  میدید اون نشسته راهت رو کج میکردی و میرفتی روی سرسره بزرگتر

یکدفعه بهش گفتی من بشینم؟

اونم گفت نه این سرسه ی منه

اومدم جلو و بهش گفتم بزار ایلیا سوار شه

گفت نمیخوام ! گفت اگه بیاد جلو هولش میدم پرتش میکنم پایین

گفتم اگه اینکارو بکنیبه مامانت میگم و ...

پسر کوچولو بداخلاق بود از سرسره رفت پایین تا سوار اسب شه

اما خوب ایلیا از روای قبل میدونست که اسب شکسته

ایلیا هم آروم از پله های سرسره رفت پایین و دنبال پسر کوچولو

بهش گفت اسب شکسته

بیا دوتایی بریم سرسره ی بزرگ رو سوار شیم

بعد رفت و دست پسر بچه رو گرفت

در کمال ناباوری پسر بچه هم دست او رو گرفت

و تو مدت یک ساعتی که اونجا موندیم همبازی های خبی برای هم شدن!!!

واقعا من چقدر اشتباه میکنم که تو روابط تو با همسالات دخالت میکنم

واقعا انگار بچه ها خودشون از س همدیگه برمیان!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

اناهیتا
28 خرداد 94 14:12
اخی ... مثل یه قصه شیرین بود کارش .... بعله بعله پسرخاله ای دارم با روابط اجتماعی فول اچ دی دمش گرممممممم