مهمانی
سلام عزیزکم
بارم با کلی تاخیر اومدم یه عالمه شرمنده...
یه شب خوب پاییزی مهمون خونه ی خاله سارا (خاله ی باباجون) بودیم
اون شب حدیث جون هم اونجا بود
تو خیلی دوست داشتی باهاش بازی کنی
اما خوب تو بازیهات پسرونه اس و زیاد مناسب برای بازی با حدیث جون نبود
دوست داشتی دنبالش کنی
اون دنبالت کنه و تو رو بگیره
باهاش بچرخی
باهاش کشتی بگیری
خلاصه که کلی باید حواسمون بهتون میبود
با وجود این در کنار حدیث جون یه شب خوب و بیاد موندنی داشتی
ممنون از خاله جون بابت اون شب...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی