خونه ی دایی بهمن
هفته ی پیش مهمون خونه ی دایی بهمن بودیم
واقعا برای من سخت شده بیرون از خونه هواتو داشته باشم و دنبالت راه بیام
همینجا ممنونم از اونایی که تو این چند ماه باهام همکاری کردن
خصوصا آناهیتای عزیزم
هربار که خونه ی عزیز هستیم و اون ها هم اونجان کلا نمیبینمت و با اون سرگرمی
خوشحالم که با وجود اون وقتت رو جلوی تلویزیون نمیگذرونی
اون شب هم خونه ی دایی بهمن برده بودتون تو اتاق علیرضا و دو سه ساعتی سرگرمتون کرد
با درست کردن کاردستی و بازیهای فکری
فقط آخرش سردرد گرفته بود
قااایم موشک و بازی تو و علیرضا البته پشت بخاری خااااموش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی