لحظه های عاشقی...
به نام خداوندی که مهربانتر از او سراغ ندارم
لحظه لحظه ثانیه ثانیه
هربار که نفس میکشم و نفس میکشی در کنارم خدا را شاکرم
گویی در رویایی شیرینم و هنوز بودنت باورم نشده
چه روزهای شیرینیست روزهایی که با لبخند تو شروع میشود
و چه شب های سپیدیست شبهایی که من و تو کنار هم بیداریم
چقدر زیباست به تماشا نشستن لحظه لحظه ی رشد و بالندگی تو
نمیدانم کی و چطور با این زبان جدید آشنا شدم، اما حالا زبان کودکی را میدانم که سخن گفتن نمیداند
و برای تمام این ها فقط میتوانم بگویم
لااله الاالله
خدایی جز تو نیست مهربانم، سپاس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی