عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

کاردستی

بازی های من و ایلیا 3 ایلیای مادر روزایی که خونه هستیم سعی میکنم زیاد باهات همبازی بشم یکی از سرگرمی های دو نفره مون درست کردن کاردستی تو عاشق قیچی زدن و چسب زدنی تموم کارها رو با کمک هم انجام میدیم تو هم ماشاالله حسابی صاحب نظری از انتخاب رنگ و محل چسب زدن گرفته تا قیچی کردن و ... اینم حاصل کارت گل پسرم خیلی هم دوسش داری باعث شده تا مداد هات نظم پیدا کنن، هرجا مداد یا خودکاری میبینی رو زمین افتاده میبری میزاری توش ...
3 دی 1393

خمیر بازی

بازیهای من و ایلیا(2) کوچولوی من چند وقتی بود میخواستم برات خمیر بازی بگیرم واسه تقویت مهارت های دست اما نگران بودم که مبادا خمیر بازی ها رو به دهنت ببری که این فکر به ذهنم رسید تو خونه برات خمیر بازی درست کنیم   از دیدن خمیر بازی ها و رنگ هاش حسابی سر ذوق اومدی با لذت بازشون کردی و خواستی شروع کنی به بازی کردن که... دستت خورد به خمیر ها و از نرم بودنشون بدت اومد!! کمی طول کشید تا بتونی خمیر رو تو دستت بگیری اما خوب کمی که خمیر ها هوا خورد و سفت تر شد و تو هم بازی کردی عادت کردی بهشون سرگرمیٍ خیلی خوبی بود با کمک هم آدمک درست کردیم من چشم و اب...
18 آذر 1393

نقاشی در حمام

بازیهای من و ایلیا (1) سلام دردانه ی من عااااشق مداد و نقاشی کشیدن هستی سعی کردم تا از علاقه ات به نقااشی کشیدن استفاده کنم تا کمی از وسواست کم بشه (به شدت وسواس داری، از اینکه دستت کثیف بشه بدت میاد، جایی که کثیف باشه نمیری، همینکه لباست کثیف میشه میگی مامان عوض کن! و ...) رنگ هایی که خونه داشتم ریختم تو چند تا ظرف و بردم توی حموم اولش که دستات رو رنگی کردم بدت اومد اما وقتی منم دستم رو رنگی کردم رضایت دادی به نقاشی کشیدن خیلی طول کشید تا لذت ببری از نقااشی کردن اما خوب کم کم اجازه دادی دستات رنگی بشن و هیجان زده شدی حدس بزن لذت بخش ترین بخش اون روز برات چی بود؟...
18 آذر 1393