عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

محرم 92

1392/9/1 17:56
نویسنده : مامان فاطیما
347 بازدید
اشتراک گذاری

آرامش وجودم

محرم و حال و هواش دل آدم رو میلرزونه

پارسال تو همچین روزایی تازه خدا تو رو بهمون هدیه داده بود...

واسه همین نتونستیم تو هیچکدوم از مراسمای عزاداری شرکت کنیم

من و تو خونه ی عزیز و بابایی بودیم

و اما محرم نود و دو، اولین محرمی که تو مراسمای عزاداری اباعبدالله شرکت کردی

***

دوشنبه بعد از اذان مغرب یادواره ی شهدای روستای حسن اباد بود

فکر میکنم واسه بار دوم بود که رفتی تکیه روستای حسن آباد

ماشاالله هزار ماشاالله حتی یک دقیقه ننشستی

از اول تا آخر مراسم راه میرفتی و من دنبالت راه میومدم!

گیر داده بودی به دستگاه ویدئو پرژکتور

صبح روز سه شنبه بیست و یکم ابان

اول رفتیم مرکز بهداشت تا واکسنت رو بزنیم

(واکسن یه سالگی رو فقط روز سه شنبه میزدن)

وزنت یازده و نیم و قدت هفتاد و هشت سانتی متر بود (الان دقیقا یه متر از من کوتاهتری)

ماشاالله

بعد راهی شدم سمت حسن آباد تا در مراسم روز هشتم محرم شرکت کنیم

صبح زود با صدای یا حسین(ع) یا حسین(ع) طوق رو توی کوچه های روستا میچرخونن

و میبرن دم در همه ی خونه ها

اهالی خونه هم از عزادارای امام حسین (ع) پذایرایی میکنن

بعد هم پختن برنج نذری و دسته ی عزاداری و

پذیرایی از مهمونای روستاهای دیگه و ...

اول صبح که بخاطر درد واکسن نا آروم بودی

بعد هم که آروم شدی تا میخواستن از بغل من بگیرنت دوباره شروع میکردی به گریه

تو این چند روز که میرفتم روستا، شب برمیگشتیم خونه و صبح زود دوباره راهی میشدیم

روز عاشورا هم که فقط تا اذان ظهر موندیم

میخواستم برات از مراسمای روستا بنویسم

اما بجاش لینک یه وبلاگ رو میزارم تا بخونی

 

چند وقت یاد گرفتی وقتی صدای نوحه رو میشنوی سینه میزنی

ارباب حسینیا حسین(ع)

اما اونجا تو عزاداری مات و مبهوت صدای طبل و زنجیر بودی

واسم جالبه که خونه باید کاملا ساکت باشه تا بخوابی

اما اونجا روز دوم تو یه متریت طبل میزدن و تو آروم تو بغلم خوابیده بودی

خاله مریم(خاله ی باباجون) زحمت کشید بود برات لباس سفید اوورد تا توی دسته بهت بپوشونم

خیلی بهت میومد

عزیز چفیه و وحید هم برات سربند آوورده بود

این عکس روز اول که حسابی اخمو بودی بخاطر واکسنت، این جا هم تو بغل عمه جون سرتو خم کردی تا دسته رو ببینی

1

اینم عکس روز دوم

یاحسین

 امام حسین(ع) نگهدارت باشه عزادار کوچولو

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان حدیث
5 آذر 92 9:48
عزاداری ها قبول باشه
مامان سایدا جون
6 آذر 92 23:29
خاله سمیرا فدای سینه زذن و عذاداریت بشه گل پسر