مادرانه
نتونستم واست خوب و کامل درباره ی حس و حال و هوام واسه یه ساله شدنت بنویسم
خوب آخه همزمان بود با روزای عزاداری
فقط همین رو بهت بگم که خیلی زود گذشت و شیرین
وقتی ازم میپرسن که اذیت نشدی؟ سخت نبود؟
جواب یه نه! قاطع و محکمٍ
عاشق شب زنده داری هامون بودم
عاشق تک تک روزا و ثانیه هایی که تو این یه سال گذشت
راستش خیلی خوشحالم که یک ساله شدی
اما دلم گرفته از اینکه دیگه اون روزای خاص تکرار نمیشه
هرچند هر روز با تو یه روز خاص و متفاوتٍ
خیلی دوست دارم پسر پاییزی من
(سوییشرت و شلوار وکلاهی که تو این عکس تنت هنر مامانی جونٍ *دستش درد نکنه* )
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی