چهاردهمین ماهگرد
چهاردهمین ماهگرد 
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
نظرات (6)
مامان غزل جون
26 دی 92 8:20
26 دی 92 8:20
سلام ایلیا جون
مامانت هی عکس قشنگ از تو می زاره
بعدش تو هی چشم می خوری
به خاله منیزه ی غزل میگم برات تخم مرغ بشکونه
راستی مامانتم از این جادو جنبلا بلده
مامان حدیث
26 دی 92 9:01
26 دی 92 9:01
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد
هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش
مامان حدیث
26 دی 92 15:02
26 دی 92 15:02
.
معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود و در میان دل اقامت دارد ؛ شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد و شما متوجه می شوید که دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند است !
خاله مریم(مامان محمد معین)
27 دی 92 15:13
27 دی 92 15:13
وااای وااای بگردم. قد و بالاشو بگردم. چشم سیاشو بگردم. ناز و اداشو بگردم.
ماشاااالا چه ماه شدی ایلیا جونم. چشمم کف پات. مامانش براش اسپند دود کن. یادت نره هااااا.
مطلب بعدی
من با تو آرومم...
مطلب قبلی
چهارده ماهگی تلخ
