عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

دوستانه

1392/12/18 14:21
نویسنده : مامان فاطیما
348 بازدید
اشتراک گذاری

ایلیا جونم

یکشنبه ی هفته ی گذشته یعنی یازدهم اسفند برای دیدن آقا محمد معین رفتیم خونشون..

محمد معین جون متولد چهارم دی ماه سال نود و دو

یک سال و یک ماه و چند روز کوچیکتر از توء

اول از محمد معین جون بگم:

محمد معین جون خیلی خیلی ناز و بانمک و دوست داشتنی بود

ماشاالله هزار ماشاالله خیلی جلوتر از سنش بود

خیلی خوب به صدا واکنش نشون میداد

و حتی به نظرم اسمش رو میشناخت

اونقدر کوشولو بود که آدم میترسید بغلش کنه...

وقتی مقایسه میکردم تو رو باهاش و فکر میکردم شونزده ماه پیش اینقدری بودی

فقط تو دلم عظمت خدا رو شکر میکردم

خدا رو شکر

وقتی محمد معین جون رو تو بغلم گرفته بودم، اومدی و آروم کنارم نشستی

همش صورتت رو میاووردی جلو تا ببوسیش

دو سه باریم بوسیدیش! خیلی دوسش داشتی...

برات خوشحال شدم که حالا تو جمع دوستای کوچولوت یه همبازی از جنس خودت داری

امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشید

محمد معین

و اما مهمونی

قبل از رفتن من و تو و خاله ستاره و خاله زهره

سایدا جون و غزل جون با ماماناشون اونجا بودن...

به محض ورودمون منتظر شروع جنگ جهانی سوم بودن (البته نمیدونم چرا!)

تو طبق معمول خوش اخلاق و خندون بودی

اما خوب دلت نمیخواست بغل کس دیگه ای جز مامانت بری

چند ثانیه ای از ورودمون نگذشته بود که خیلی خودمونی به اتاق محمد معین جون سرک کشیدی

گیر داده بودی به یه عروسک و دائم پستونکش رو از دهنش میکشیدی بیرون و میخندیدی

(فکر کنم عروسک بچه گی های خاله مریم بود)

وقتی از اتاق محمد معین جون اومدی بیرون روبروت یه آینه ی قدی دیدی

رفتی جلوش ایستادی و شروع کردی به بوسیدن و نشون دادن نی نی توی آینه

غزل جون و بعد هم سایدا جون بهت ملحق شدن

و اینطوری بود که احتمالا اون آینه بعدا با وایتکس هم تمیز نشه! نیشخند

آینه

باید معلوم شه پسری دیگه

شیطنت و شلوغی از چشمای قشنگت میباره

(همیشه عاشق این بودم که یه پسر داشته باشم که از دیوار راست بره بالا! نیشخند)

یه عالمه بازی کردید تا بالاخره خسته شدید و افتخار دادید بنشینید

غزل جون برعکس تو خیلی پرتقال دوست داشت

و مامانش براش پرتقال  گذاشته بود تا بخوره

تو با دیدن پرتقال خوردن غزل وسوسه شدی تا امتحان کنی

تو و سایدا رفتین کنارش نشستین

تکه های پرتقال رو میذاشتی تو دهنت بعد چون به نظرت ترش میومد

چشماتو کوشولو میکردی و پرتقال رو میدادی بیرون

دوباره میدیدی غزل داره میخوره وسوسه میشدی میزاشتی تو دهنت، بدت میومد و ...

تا اینکه بالاخره نفس شکموت پیروز شد و دوسه تا تکه ی کوچولو پرتقال خوردی

به این نتیجه رسیدم که غذا خوردنت تو جمع بهتر میشه...

پرتقال

مهمونی ٍ خیلی خوبی بود، دیدن محمد معین جون که از وقتی تو دل مامانش بود منتظر دیدنش بودم

و دیدن دوست خوبم ستاره که مدت ها بود ندیده بودمش

خیلی بهم انرژی داد

تو راه برگشت یه عالمه با خاله ستاره دوست بودی و بازی کردی

براش بوس فرستادی و چشمک زدی (چشم آقاشون اینا روشن)

و البته با اون همه بازی و شیطنت صد در صد به تو هم خوش گذشته

 

 

پینوشت:

* مریم عزیزم

خیلی خیلی ممون بابت پذیراییت، خیلی عالی و با سلیقه بود خصوصا اون گلدون کوچولو کنار سینی چایچشمک

شرمنده بابت بهم ریختن خونه و اتاق محمد معین جون

ایشاالله زودتر محمد معین گلم بیاد و خونمون رو بهم بریزه

 

 



پسندها (1)

نظرات (3)

سلام خوبید برای کوچولوتون آلبوم خاطرات کودکان و نوزادان تهیه کردید
17 اسفند 92 18:29
سلام خوبيد--کوچولوتون خيلي نازه ماشااللاه راستي براي کوچولوتون آلبوم خاطرات کودکان گرفتيد فروش جامع ترين آلبوم خاطرات کودکي و نوزادان از مشخصات اين آلبوم منحصر به فرد شما مي توانيدخاطرات کودک دلبند خود را از بدو تولد لحظه به لحظه ثبت نماييد از مشخصه هاي اين آلبوم ميتوان به شجره نامه پدر و مادر-محل عکس سونوگرافي-جشن سيسموني و هدايا- محل قرار دادن گواهي ولادت نوزاد-جشن نام گذاري-جدول قيمت ها در زمان تولد کودک--جدول واکسيناسيون کودک-تاريخچه درآمدن دندانها-شجره نامه پدر و مادر- آلبوم عکس و .... اشاره کرد ابعاد آلبوم30*22سانتي متر-وزن 840گرم- تعداد صفحات 72صفحه خاطرات و 7 صفحه آلبوم عکس با طراحي کاملا جديد ميباشد لطفا جهت کسب اطلاعات بيشتر و مشاهده محصولات ديگر شرکت به تک به سايت www.albomekhaterat.blogfa.com مراجعه بفرماييد www.albomekhaterat.blogfa.com www.albomekhaterat.blogfa.com www.albomekhaterat.blogfa.com 09376636021 تلفن ثبت سفارشات
خاله مریم
18 اسفند 92 20:56
عزیز دلم امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه . پذیرایی ضعیف منو ببخشید. مهم همون گلدون بود که کارشو انجام داد. منو محمدمعین جون بازم منتظرتون هستیم.
مامان حدیث
21 اسفند 92 11:14
دوستان خیلی هم دلتون بخواد پسر داریم قند ونبات ...ماه به خدا یکی از پسرای خوب فامیل هستش این آقا ایلیا جان ......