عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

و باز ما آمدیم...

1393/2/10 13:09
نویسنده : مامان فاطیما
207 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ایلیای عزیزم

نازنین پسرم بیست روزی از اخرین باری که برات نوشتم میگذره

تو این بیست روز یه عالمه اتفاق افتاد که نمیتونم همش رو برات بنویسم...

مجبور شدیم از خونه ی قبلیمون نقل مکان کنیم

اسباب کشی با وجود تو خیلی خیلی سخت بود،

واسه همین منو باباجون به صورت فشرده تو دو سه روز

اسباب و وسایل رو جابجا کردیم تا زیاد به تو سخت نگذره

صبح تا بعد از ظهر من با کمک تو وسیله ها رو بسته بندی میکردم

بعداز ظهر دو سه ساعتی تو رو خونه ی مامانی میذاشتیم

و من و باباجون وسیله ها رو میبردیم خونه ی جدید...

طول کشید تا خوب جابجا بشیم

اما کار اصلی رو توی سه روز انجام دادیم

اسباب کشی که تموم شد و اومدی به خونه ی جدید

تا چند روز دلت نمیخواست تو خونه بمونی!

صبح که تو خونه ی جدید بیدار میشدی گریه میکردی

دست منو میگرفتی و میگفتی بریم!!

بالاخره بعد از بیست روز تو هم عادت کردی به خونه ی جدیدمون...

انشاالله یه عالمه اتفاقای خوب و شیرین تو خونه ی جدیدمون میفته

بوس

خنده هات

       بوسه هات

            شیرین زبونیات

تموم خستگی رو از تن من و باباجون به در میکرد

سخت تر از اسباب کشی این بود

که چند روز

      روزی دو سه ساعت

             روی ماهت رو نمیدیدم

وقتی نیستی نفس کشیدن سخت میشه، نفسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامانش
10 اردیبهشت 93 12:54
سلام ستاره سهیل جون و پسرش مبارکه به سلامتی
خاله مریم
14 اردیبهشت 93 21:45
اااااااا، پس اسباب کشی داشتین که کم پیدا شده بودین. مبارکه ب سلامتی و شادی انشالا. زود باش آدرس بده با بچه ها بیاییم خونه خرابت کنیم. زووووود بااااااش.