عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

سفری دیگر به شمال

1393/2/10 14:41
نویسنده : مامان فاطیما
273 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اون اسباب کشیٍ فشرده و سخت

من و تو و باباجون نیاز داشتیم به یه سفر و شارژ مجدد

و اینگونه شد که اولین پنج شنبه و جمعه ای که بعد از اسباب کشی  از راه رسید

یعنی بیست و هشتم و بیست و نهم فروردین رو رفتیم شمال

تو و حمید رضا طبق معمول مثه پی شی دنبال جوجه ها میکردید

پی شی

و نمیذاشتید یه دونه ی خوش از گلوشون پایین بره

گیر میدادی بری تو لونه شون

و وقتی تو رو میاووردیم بیرون شاکی میشدی

کلا تو این دو روز فقط از ساعت ده شب تا نه صبح تو خونه بودی!!!!

بقیه اش رو در حال گشت و گذار بودی

واسه همین تو راه موقع برگشت بهت سخت گذشت و حوصله ات سر رفت

برات سخت بود تو ماشین بنشینی

اخمووو

خدا رو شکر حمیدرضا باهامون بود و تو راه میرفتی بغلش و کمی آروم میشدی

من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند...

خوش تیپ

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامانش
11 اردیبهشت 93 9:45
اااااااااااابابا باز مثل وقتی نی نی بودی اخم کردی هااااااااااا
خاله مریم
14 اردیبهشت 93 21:46
چه نااااز اخم کردی پسر طلا شکل اون جوجوئه شدی که دنبالش کردی