عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

ظهر جمعه

1393/3/9 23:50
نویسنده : مامان فاطیما
233 بازدید
اشتراک گذاری

فقط یه پسرک ناز و دوست داشتنی و البته لج باز میتونه

ظهر جمعه

ساعت چهار بعد از ظهر

تو اوج گرما و ضلِ آفتاب

مامان و باباش رو مجبور کنه که برن پارک...

جمعه ی هفته ی پیش اونقدر بهونه گیری کردی و گفتی بریم در در

که شال و کلاه کردیم رفتیم پارک هشت شهریور

من و باباجون رو نیمکت نشستیم و تو مشغول بازی شدی

کمی با شلنگ آبی که اونجا بود بازی کردی

و پنج دقیقه نگذشته بود که اومدی دست من و باباجون رو گرفتی و ما رو بلند کردی

گفتی: بریم!!!

این همه راه اومده بودیم پارک واسه پنج دقیقه!!!

بردیمت توی زمین بازی

کمی دنبال بچه ها دویدی

اما هیچ اشتیاقی به وسیله های بازی نشون ندادی!!

چشمت به یه شیر آب کوچولو افتاد

با خوشحالی داد زدی: آب بازیییییییی و دویدی سمتش

اینبار من و باباجون دست تو رو گرفتیم و گفتیم بریم!!!!

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

خاله مریم
12 خرداد 93 13:29
ای وروجک حقا که پسر همون مادری!!!!!