عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

صدا چی یه؟!

1393/5/25 20:22
نویسنده : مامان فاطیما
377 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم حسابی شیرین زبونی میکنی

خونمون با وجود تو بیش تر از قبل لبریز از زندگی شده

وقتی میخوابی خونه دلگیر میشه

ماشاالله خیلی پر انرژی هستی و یه عالمه حرف واسه گفتن داری...

البته بیشتر خونه ی دو تا مادر بزرگا و خونه ی خودمون صحبت میکنی

وقتی تو یه جمع غریبه وارد میشیم کمتر حرف میزنی

من متوجه ی بیشتر حرف هات میشم

اما خوب ممکن بعضی از کلماتت برا بقیه نا مفهوم باشه

به قول مامانی زبون بچه ها رو فقط ماماناشون میدونن

خیلی عالی یاد میگیری و تکرار میکنی

شعر یه توپ دارم قلقلیه

پروانه ی شایسته

پاییزه و پاییزه

اتل متل توتوله

رو تقریبا بلدی هیچکدوم رو بهت یاد ندادیم

وقتی میخوندیم برات یاد گرفتی

و همینجوری بعد از چند وقت امتحانی یه قسمتاییش رو خوندم دیدم میتونی جاهایی که نمیگم رو بگی

* جدیدا وقتی صدای نا آشنایی میشنوی

میگی: مامان جون صیدا چی یه؟!

دیروز داشتیم تو شهر دور میزدیم، هربار ک ماشین از روی سرعت گیر رد میشد

میپرسیدی صدا چی یه؟!

مونده بودیم چی جوابت رو بدیم

باباجون گفت صدای سرعت گیره!

توام گفتی: باباجون نه! صیدا ماچینِ!

خداییش جواب تو قانع کننده تر بود!!! خندونک

*یه وقتایی که کار اشتباهی میکنی

با اخم نگاه میکنم بهت تا بدونی کاری که انجام دادی کار بدی بوده

یاد گرفتی همینکه اخم میکنم

شروع میکنی به خندیدن و میگی: مامان جون بی کند... مامان جون بی کند! ( مامان جون بخند)

همینکه میخندم میگی: مامان جون اَخ کن (مامان جون اخم کن!!)

و کلا ماجرا رو به بازی میکشی...

(من در عجبم تو بچه ی نیم وجبی از کجا یاد میگیری این چیزا رو!)

*دست باباجون رو گرفتی و کشون کشون میبریش دم دستشویی

بابا شیر باز تون موچی بی یوشیم (بابا شیر اب رو باز کن مورچه رو بکشیم!)

منظورت از مورچه سوسکه آخه یکی دو روز پیش تو دستشویی سوسک بود من اینجوری کشتمش!

*وقتی کارت باعث آسیب زدن به کسی میشه

وقتی وسیله ی کس دیگه ای رو خراب میکنی

میگم ایلیا جون بهش بگو ببخشید!

دیروز مجله ها رو تو کتابخونه چیدم

همینکه چیدنم تموم شد اومدی کشیدی و همش رو ریختی

هیچی بهت نگفتم اما خیلی کلافه شدم

با ناراحتی نشستم و دوباره مشغول جمع کردنش شدم

پسرکم منو فهمید! خیلی خوب ناراحتی من رو درک کرد!

اومد کنارم ایستاد و گفت مامان بی یَشید ...

من فدای تو که انقدر زود بزرگ شدی!

 

 

پسندها (4)

نظرات (2)

مامانش
29 مرداد 93 8:29
سلام اقا ایلیا گل ماشاا... فاطیما جون اسپند و صدقه یادت نره
آناهیتا
2 شهریور 93 22:44
سمبام ایبل چی قده ناز و با مزه هههههههه