عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

خانه ی بازی باربد

1394/2/15 12:59
نویسنده : مامان فاطیما
901 بازدید
اشتراک گذاری

تو هفته ای که گذشت

دوبار رفتیم پارک، یکبار پارک شقایق و یکبار خانه ی بازی باربد

تو پارک شقایق هنوزم میترسم مثل بقیه بچه ها، به امون خدا ولت کنم و بشینم به تماشا

از کنارت جم نمیخورم

اما خانه ی بازی باربد که رفته بودیم، کاملا امن بود

منم خیلی دلم میخواس ببینم موقعی که تو مهد من پیشت نیستم چطور با بچه ها رفتار میکنی

اون روز بعد از ظهر که رفتیم هانه ی بازی، پنج شش تا بچه ی هم سن و سالت بودن

و من یک گوشه نشستم و تو رو فرستادم بری بازی کنی

یک دختر کوچولو اونجا بود که همبازیش شده بودی

ماشین بازی میکردید و اصرار داشتی که بیاد ماشینش رو کنار ماشین تو پارک کنه

با ماشین بهش میزدی  میگفتی: آخخخخخ تفااااصد شد! خنده

میرفتید تو خونه های پلاستیکی و با هم بازی میکردید،

بعد هم با هم الا کلنگ بازی کردید

وقتی داشتید الاکلنگ بازی میکردی تو ماشینت رو ول کرده بودی

اما اون دختر کوچولو با یک دستش الا کلنگ بازی میکرد و با یه دست ماشینش رو نگه داشته بود

واسه همین یه بچه ی دیگه اومد و ماشین تو رو برد

اون دختر کوچولو هم سریع از الا کلنگش پیاده شد تا سوار ماشینش بشه

تو هم به زور پشت ماشینش میشستی و میگفتی دوتاییخنده

خلاصه از تو اصرار و از اون مخاالفت، بالاخره اونقد سماجت کردی که اون رضایت داد... خندونک

خیلی خوشحااال شدم که دیدم از عهده ی خودت بر میای

من بهت افتخار میکنم پسر کوچولوی نازم

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)