عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

... این روزها...

1394/10/7 13:11
نویسنده : مامان فاطیما
350 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم

خاله ی بزرگت مدتیه بیماره

فکرمون حسابی مشغول بود این روزا و دلمون گرفته... حسابی هم نگران بودیم

اما چیزی که مهم بود حفظ روحیه خودمون و شاد بودن و روحیه دادن به خاله جون بود...

خدا رو شکر تا الان همه چی خوب پیش رفته انشاالله از این به بعد هم به خوبی پیش بره

خدا خودش همه ی بیمارا رو شفا بده

چند روزی هم هست که مادره یکی از دوستای کوچولوت که همزمان با تو بدنیا اومده ناخوشِ و تو بیمارستانِ

شبا وقتی تو بغلم میخوابی ... هربار که از خواب بیدار میشم و پتو میکشم روت

وقتی لقمه به دهنت میزارم و باهات بازی میکنم

تموم فکرم پیش حسین کوچولو و مادرشِ

الهی که زودتر مامان حسین کوچولو هم خوب و سرحال شه و برگرده پیش پسرکوچولوش

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

بخاطر رفت و آمد زیاد خونه ی عزیز جون تو این مدت

و نیازش به کمک ما ... دسته جمعی نمیرفتیم خونه ی عزیز

هر روز یک خانواده میرفتیم تا بتونیم بهش کمک کنیم

واسه همین چند هفته ای بود که تو علیرضا و علی رو ندیدی

یکی دو روز پیش که بعد مدت ها تو و علیرضا با هم اونجا بودیم

عکس العملتون خیلی جااالب بود

به محض ورود دویدید سمت هم روبروی هم ایستادید

و شروع کردید به جیغ کشیدن از روی خوشحالی

هیچ جوری هم ساکت نمیشدید

ما هم متعجب شده بودیم از کار شما

هم خنده مون گرفته بود از این شادی سرخپوستی

هم گوشمون داشت کر میشد!!!!!!

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)