مینویسم...
مینویسم برای چشمانت که ستاره ی زندگیم شد در راه فتح قله ی عشق
مینویسم برای تو که هر لحظه نفس کشیدنت رنگ زندگیمان را آسمانی تر میکند
مینویسم برای تو که با خندیدنت جهان میخندد
مینویسم برای تو که با گریستنت آسمان گریه میکند
یا شاید...
مینویسم برای خودم
مینویسم تا دست روزگار نتواند گرد فراموشی بر این روزهای شیرین بریزد
مینویسم تا روزی که بزرگ شدی نشانت دهم بهانه ی زندگی منو و پدرت بودی و هستی
مینویسم تا یادم بماند هر ثانیه باید شاکر باشم خدا را
مینویسم تا شاید روزی حتی ثانیه ای خواندن این نوشته ها خنده را مهمان لب هایت کند.
مینویسم
اگر زنده باشم و مهلت نوشتن باشد تا هجدهمین بهار زندگیت برایت مینویسم
مینویسم تا برای مهمترین جشن تولدت هدیه ای متفاوت داشته باشم
دوستت دارم
بینهایت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی