عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

شب یلدا

یه شب طولانی کنار اونایی که دوسشون داری و دوست دارن و تو خوشحالی... شب یلدای امسال پنج شنبه بود چون ما به رسم هر سال یلدا رو کنار خانواده ی مامانی شون میگذرونیم صبح تا عصر خونه ی عزیز بودیم عصر که شد عزیز کم کم میز یلدا رو چید و شما بچه ها مشغول شدید... عصر رفتیم خونه ی مامانی شون اول از همه جوجه کباب تو حیاط... بعد هم کرسی و خوراکی های که مامانی زحمتشو کشیده بود... منتها اونقدر بازی کرده بودی و خسته بودی و البته کمی جدا شدن از علی و علیرضا ناراحتت کرده بود که زود خوابیدی... یکی دو روز قبل از یلدا تو پیش دبستانیتون هم جشن یلدا برگزار کرده بودن عکسش رو بعدا برات میزارم.. ...
8 بهمن 1396

هدیه ی خاله

اینم یه هدیه ی متفاوت از خاله دنیای پسرونه پر از اینجور چیزاس... من هلاکتم مادر که مرد عنکبوتی و لاک پشت های نینجا و بن تن رو تو ژست هات قاطی کردی ...
8 بهمن 1396

عکسای دوتایی

این روزها خیلی خوب وقتتون رو با هم میگذرونید و غیر از مواقعی که تو میخوای سرباز بازی کنی و داداش نمیذاره کلا با هم عالی هستید اونقدر هر دوتون مهربون و بدون حسادت هستید که آدم کیف میکنه نه تنها با هم خوبید بلکه ایلیا جون اصرار زیادی هم داره برای اومدن یه نی نی جدید که البته دلش میخواد آبجی باشه   من فدای خنده هاتون... ...
8 بهمن 1396

خواب تو ناااازه

وقتی ساعت هفت شب میخوابین و خونه یهو خالی میشه و ساکت رسما روزمون تموم میشه پاورچین پاورچین تو خونه راه میریم و حتی اکثر مواقع تلویزیون هم روشن نمیکنیم... زندگی با شما جریان داره وقتی نیستید دنیا از حرکت می ایسته ...
8 بهمن 1396

عکس اول سال

عکسی که اول سال ازتون گرفتن اصلا ازش راضی نیستم نمیدونم چه اصراری بوده که عکس رو بچرخونن و اینقدر هم شما توش کوچیک باشید!!! واااالله!!! ...
8 بهمن 1396