سفرنامه ی قم
عزیز دل مادر چهارشنبه سی و یکم شهریور باباجون با یه خبر خوش خوشحالمون کرد مسافرت یک هفته ای به قم هرچند سفر کاری بود و بیشتر مدت باباجون تو کلاس ها بود ... اما برا ما حسابی خوب بود و تونستیم یک دل سیر زیارت کنیم تو این سفر همکار باباجون و خانوادش هم بودن یک پسر کوچولو به سن و سال تو داشتن ـ امیر علی ـ جمعه دوم مهر ماه سفرمون شروع شد هر صبح من و تو و داداش میرفتیم حرم و تا نماز ظهر اونجا میموندیم روزا تو حرم به تو هم حسابی خوش میگذشت... سرسره بازی و دویدن با بچه ها بازی کنار حوض آب موقع برگشتن به خونه تماشای پرنده های پرنده فروشیه کنار مهمانسرا بعد ...