عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

روزمرگی هایت

1392/10/12 21:43
نویسنده : مامان فاطیما
269 بازدید
اشتراک گذاری

پاره ی وجودم

اومدم از این چند روزه برات بنویسم

شنبه هفتم دی ماه

شام خونه ی عزیز و بابایی بودیم

بعد از شام بابایی به عزیز گفت برو اون قیچی و شونه رو بیار

و منو باباجون حسابی غافلگیر شدیم

بابایی یه پارچه ی بزرگ پهن کرد، یه عالمه باهات بازی کرد و کم کم موهاتو کوتاه کرد

پشت موهات خیلی بلند شده بود، تقریبا مثه دخترا شده بودی

راستش منو باباجون تصمیم داشتیم با موهای بلند ببریمت آتلیه

اما خوب اینطوری خیلی نازتر شدی

یه پسربچه ی شیطون

چون بدون هماهنگی بود نشد که عکسی بگیرم از اون موقع

اما یه عکس ازت میزارم با موهای کوتاه

 برگ

دوشنبه شب رفتیم تکیه حسن آباد "خاله فرنگیس،خاله ی باباجون" نذری میدادن

زیاد شیطون نبودی و برخلاف دفعه ی قبل زیاد راه نرفتی

کنارم نشسته بودی و با اسباب بازیهای که برات آوورده بودم بازی میکردی

بچه های کوچیک زیادی اونجا بودن، میومدن کنارت میشستن

حدیث جون هم اونجا بود

پرنسس

 برگ

سه شنبه صبح رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام حسن(ع) بود و خونه ی عزیز طاهره نذری میدادن

خاله ها و دایی ها و بچه هاشون اونجا بودن

همه مشغول کار و کمک بودن اما بابایی به من مسئولیت داده بود تا تو رو بگیرم تو بغلم و حتی واسه یه لحظه زمین نذارم تا خدایی نکرده اتفاقی نیفته برات

تو این روزها فهمیدم حلیم و شله زرد هم خیلی دوست داری!

برگامروز پنج شنبه بود

بالاخره کمی برف بارید تا شهر کویریٍ ما هم رنگ زمستون رو ببینه

صبح رفتیم روستای حسن آباد

مامانی و خاله های باباجون با هم آش نذری میپختن

اونجا همه جمع بودن

با حسین جون و یاسین جون یه عالمه بازی کردی

من و باباجون تصمیم گرفتیم تو راه برگشت ازت چندتا عکس با دومین برف زندگیت بگیریم

که موقع برگشتمون هیچ اثری از برف نبود!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان حدیث
13 دی 92 20:34
سلام چقدر ناز شده این عکس 8****ممنونم
مامان غزل جون
19 دی 92 0:28
الهی بگردم می دونم که تو این شب ها خیلی سرفه می کنی ایشاالله زود زود خوب بشی خاله
خاله سمیرا(مامان سایدا)
20 دی 92 23:51
ای جان خاله دلم خیلی برات تنگ شده . هم برای تو هم برای مامان گلت. از طرف من مامانو ببوس
محمدمعین
21 دی 92 20:58
خخخخخب بالاخره منم اومدم و به جمع ووروجک ها اضافه شدم. زود زود زود خوب خوب خوب باید یه عالمه عالمه عالمه شیطونی یادم بدی دوست جونم. بااااااشه؟؟؟؟
مامانِ حنـــــــا
23 دی 92 0:15
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=470749776363150&set=a.404449966326465.1073741828.332077870230342&type=1&theater سلام . مسابقه عکس . جایزه : طراحی تم تولد رایگان