عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

باغ پرتقال(2)

1392/12/11 12:28
نویسنده : مامان فاطیما
380 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دردانه

جمعه و شنبه ی هفته ی گذشته یعنی دوم و سوم اسفند دوباره رفتیم شمال

خونه باغ عزیز و بابایی

عزیزکم تو راهٍ رفتن ماشین تو رو گرفت و دچاره حالت تهوع شدی

بعد از بدنیا اومدنت خیلی سفر رفتیم این اولین باری بود که اینطوری شده بودی!

تو راه برات از یه داروخونه قطره ی ضد تهوع گرفتیم و سرحال شدی

بعد از رسیدنمون به محض دیدن سگ و مرغابی و ...

همه چی یادت رفت و شروع کردی دنبالشون دویدن!!

ایلیا

جالبه که از حیوانات نمیترسی...

دو روزی که اونجا بودیم حسابی تو باغ بازی کردی و خوش گذروندی

با بابایی میرفتی تو دشت روبروی خونشون قدم میزدی

بابایی

 

دریا

 

 

 

بعد از ظهری که میخواستیم برگردیم

رفتیم ساحل شهر بابلسر

هوا خنک بود وگرنه میبردیمت آب بازی...

خیلی از دیدن دریا خوشت اومده بود...

انشاالله تابستون که هوا گرمتر شه

میبریمت تا حسابی اب بازی کنی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله حکیمه(مامان غزل)
12 اسفند 92 18:11
خوش به حالتون من عاشق مسافرت به شمالم امّا تو ماشین می ترسم از وقتی غزل راه افتاده نگه داشتنش تو ماشین برام خیلی سخته تاحالا مسافرت راه دور را بعد از راه افتادنش تجربه نکردم
مامان حدیث
13 اسفند 92 9:22
سلام به سلامتی انشا... همیشه به سفر