عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

یک روز با پرنسس حدیث

1393/3/10 13:38
نویسنده : مامان فاطیما
435 بازدید
اشتراک گذاری

امروز شنبه ...

از قبل با مامانِ حدیث جون هماهنگ کرده بودم تا صبح تو و حدیث جون رو ببریم پارک...

ساعت نه و نیم رفتیم سمت پارک

حدیث جون و مامانش قبل از ما اومده بودن

با هم رفتیم سمت محوطه ی بازی...

آفتاب بود، اما گاهی نسیم خنک هم میزد

اسب سواری کردید، تاب سواری کردید (تاب تاب آب بازی خوندی چشمک) سرسره سوار شدید

اصرار داشتید از پله های سر سره برید بالا

و من و مامانِ حدیث جون هم باید از اون پله های کوچولو دنبالتون میومدیم بالا تا اتفاقی نیفته واستون

بیشتر از تو و حدیث جون من و مامانش ذوق داشتیم

بعد از مدت ها که همدیگه رو دیدیم یه عالمه حرف نگفته بود که تو اون فرصتِ کم

ضمنِ مراقبت از شما دو تا وروجک که یک جا بند نمیشدید میخواستیم بگیم

از مسائل تربیتی تا آموزش آشپزی

تو واسه خودت بازی میکردی و حدیث جون واسه خودش!

اما خوب روی هم رفته با هم کنار میومدید و اصلن همدیگه رو اذیت نمیکردید...

موقع برگشتن یه بچه ی دیگه هم اومد توی پارک، تو و حدیث جون هم انگار که تا حالا نی نی ندیدید

رفته بودید جلوش ایستاده بودید و مات و مبهوت بهش نگاه میکردید!!

صدات کردم و بدو بدو اومدی سمت من و مامان حدیث جون تا بریم

اما حدیث جون نمیومد

تو هم رفتی دستش رو گرفتی

و بیسیااار رمانتیک پارک رو ترک کردیم

وقتی از حدیث جون جدا شدیم

گفتی حدیث بای بای!

و وقتی رفتن تا خونه گفتی: حدیث رفتو ... حدیث رفتو... حدیث رفتو ... کچلشاکی خندونک

 

 

پینوشت: مامانش بابت چوب شور و دراژه بیسیور ممنون چشمک

خیلی خوش گذشت باید بیشتر از این قرارها بزاریم، البته بعدازظهر! چشمک

پسندها (10)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
10 خرداد 93 14:22
سلام گلم مرسی بهم سرزدین خوشحال شدمممممممممممم.بوس بوووووووووووووس
Shasa
10 خرداد 93 15:54
Way in gol pesar che bahale koli khandidam vaghti in post ro khondam Petrous gozashte
مامان فاطیما
پاسخ
فدات شم پتروس جونم یعنی الان دیگه پتروس نیستی شراره جون؟
مامانش
10 خرداد 93 16:16
سلام ببین گزینه بسیار پسندیدم نداره....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانش
10 خرداد 93 16:17
عالی بود ممنون که پیشنهاد دادی
مامان فاطیما
پاسخ
مرسی عزیزم هم به من هم به ایلیا خیلی خوش گذشت
مامانش
10 خرداد 93 16:18
ایلیا جون ممنون که اینقدر خوب بودی و وقتی حدیث کنار بود نمیترسیدم هر لحظه پرتش کنی
مامان فاطیما
پاسخ
حدیث جونم مرسی که ایلیا رو اذیت نمیکردی و فریاد پسرکم رو به آسمون نمیبردی
مامانش
10 خرداد 93 16:19
من که دوست صمیمی نداشتم.اما گفتم شاید حدیث بزرگ بشه مثل من خجالتی نباشه یه دوست خوب و مهربون داشته باشه...
مامان فاطیما
پاسخ
فدای تو داشتن دوستای صمیمی خیلی خوبه
مامانه ملیکا
10 خرداد 93 19:38
سلام عزیزم شادی هاتون مستدام امیدوارم همیشه خوش باشید ممنون که به وبلاگ من سر زدید بازم بیایید
خاله سیتاله
10 خرداد 93 22:35
به این میگن حکومت استبداد کودکانه! ایلیای مستبد عاششششششششششششششششقتم
مامان فاطیما
پاسخ
به امید خدا سال دیگه این موقع یه دونه از این مستبد تر تو بغلت باشه
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
10 خرداد 93 23:13
بسلامتى پسرى که ديد دوس دخترش ابروشو شيطونى ورميداره خودش رفت تتوکرد!
ملیحه
11 خرداد 93 0:03
سلام عزیزم پستای وبلاگ یاس جابجا شده به خاطر این که تازگیها نی نی وبلاگ هر پستی رو به ترتیب تاریخش گذاشته منم گاهی اوقات بعضی از پستارو دستکاری کرده بودم تاریخش عوض شده مثلا عکسای عید قبل از 1 اسفند افتاده نمیدونی چکار کنم؟بای
مامان فاطیما
پاسخ
پس واسه اینه که من فکر کردم به روز نشده وبلاگتون نه نمیدونم گلم، واسه همین من معمولا وقتی اشتباهی تو پستی انجام میدم خود پست رو ویرایش نمیکنم و تو پست بعد توضیح میدم تا تاریخ ها به ههم نریزه این مشکل بزرگ نی نی سایتِ
مامان روژینا
11 خرداد 93 13:04
عزیییز دلمچه کار خوبی کردین با هم قرار گذاشتینمن که عاشق این جور قرار مداراممرسی که لایکم کردی عزیزممن لینکت میکنم دوست داشتی شمام لینکم کن و بهم بازم سر بزن
مامان فاطیما
پاسخ
آره دیدم که شما هم همچین قراری گذاشته بودید حتما بهتون سر میزنم
خاله مریم
12 خرداد 93 13:22
همیشه به گردش عزیز دل خاله.
مامان فاطیما
پاسخ
اتفاقا تو این گردش حرف از محمد معین جون هم بود و اینکه مامان پرنسس اون رو دیده بود
ANAHITA
18 خرداد 93 19:24
ایلیا جون خیییییییلی نانازی امروز که اومدم تو وبلاگت بعد از سه دقیقه که عکس های نازت رو دیدم داد زدم و شروع کردم از پشت مانیتور قربون صدقت رفتن تا به خودم اومدم دیدم خاله ات و عمو مرتضی با قیافه عصبانی پشت سرم ایستادن یهو یادم اومد اونا خواب بودن خلاصه امروز باعث شدی کلی عذر خواهی کنم ولی ارزشش رو داشتی یعنی همیشه ارزشش رو داری روزی 1000000000000000000 بار قربونت برم نفسم
مامان فاطیما
پاسخ
آخــــــــــی آفرین حقا که خواهر زاده ی خلف خودمی چقدر قشنگ نوشتی آفرین که بیدار کردی مامان و بابات رو