عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

فرهنگ لغات جان جان

1393/3/10 15:52
نویسنده : مامان فاطیما
312 بازدید
اشتراک گذاری

جان جانِ من سلام

امروز میخوام کمی در مورد حرف زدنت بنویسم

ماشاالله هزار ماشاالله کلمه های خیلی زیادی میگی

یعنی هرچی که میگیم رو تکرار میکنی و زود یاد میگیری

کلمه هایی رو هم که نمیتونی بگی آهنگش رو میزنی

اعضای بدنت رو که بلد بودی نشون بدی حالا اسمشون رو هم یاد گرفتی...

دَندون: دندون

انگوش: انگشت

آبرو: اَبرو

بی نی: بینی

چِش: چشم

دَس: دست

پا: پا

گو: گوش

مو: مو

شی یَم: شکم

خوراکی ها رو هم خوب میشناسی

چوشور: چوب شور (عمه جون بهت یاد داده اینو بگی)

شی عسل: شیر عسل (که خوراکیٍ مورد علاقه اتِ و وقتی اولین بار بدون اینکه بهت یاد داده باشیم

پاکت شیر عسل رو دادی دستم و گفتی شی عسل باز! من و باباجون هنگ کرده بودیم!)

شی: شیر

تیب: سیب

آب: آب

دوخ: دوغ

بَستی: بستنی

از وسایل خونه که جدیدا اسمشون رو یاد گرفتی

آی نو: آیینه

پَنتی : پنکه

خیلی از پنکه خوشت میاد، فکر میکنی یه موجود زنده اس!

وقتی از بیرون میایم خونه میری جلوش می ایستی

میگی: دَیی پَنتی و بعد شروع میکنی براش تعریف کردن: دَردَر قان قانی باباجون...

وقتی پنکه میچرخه فکر میکنی روش رو از تو برمیگردونه

با عصبانیت صدا میکنی: پَنتی! و وقتی میچرخه سمتت بهش لبخند میزنی!!!

لی مان: لیوان

دَپش: کفش

جی راب: جوراب

بعضی ها رو خاص تر صدا میزنی:

مثل باباجون که باباجون صداش میکنی

عمه عارفه که عمه جون صداش میکنی

و عمه زهرا که عمو صداش میکنی!!!!

جدیدا یاد گرفتی وقتی قلقلکت میدیم یا خیلی می بوسیمت میگی : نَتُن!

اُفتاد رو خیلی قشنگ میگی

وقتی چیزی میفته زمین یا پرت میکنی میگی اُفتاد!

چند وقته که بعد از ظهرها هوا ابری میشه و باد و رعد و برق و بارون میزنه

بهت نشون دادم و گفتم بااارون... تو هم زود یاد گرفتی و حالا هروقت بارون میباره میگی:

بایون: بارون

باد هم که میوزه میگی بادو

یه کار با مزه ی دیگه که میکنی

وقتی صدای در میاد سریع میدوی سمت آیفون و میگی : بَلی؟!

وقتی الکی در اتاق رو میزنیم و ما رو میبینی که در میزنیم بازم میگی: بَلی؟!

حالا مثلا خودت بزنی روی میز یا بخاری

بازم میگی : بَلی؟ بدبو خندونک

فعلا همینا یادم بود...

بعدا میام بازم برات مینویسم

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامانش
11 خرداد 93 16:13
و عمه زهرا که عمو صداش میکنی!!!! بچه عمو نداره خب
مامان فاطیما
پاسخ
آره عمه زهرا واسش جای عموء
خاله مریم
12 خرداد 93 13:21
ای جوووووونم قربون شیرین زبونیات شم عسلم. دوست دارم پیشم باشی و حرف ازت بکشم و بعدش بخورمت.
مامان فاطیما
پاسخ
خاله جون طوری میگه میخوای حرف ازش بکشی که انگار انتظار داری به چیز خاصی اعتراف کنه! باور کن اون شمع رو تو خونتون ایلیا نشکست
عمه زهرا
13 خرداد 93 18:19
ای جاااااانمممممم عمو فداش شه الهییییییی خخخخخ
مامان فاطیما
پاسخ
سلااام عموییی
مامان غزل جون
15 خرداد 93 0:22
با حال بود زبون شیرینش به مادربزرگ، مامان و خاله اش رفته اینو مطمئنم چون مامانِ مامانِ ایلیا، مامانِ ایلیا و خاله منیره ی ایلیا خیلی خیلی خیلی شیرین زبان، شیرین بیان، دلچسب زبان، انرژی ده هستند. تو حرفاهاشون فقط انرژی، تعریف و تمجید و شیرینی هست.