تولد علیرضا
بزرگ مرد کوچکم
چند شب پیش من و تو و باباجون خونه ی عزیزشون بودیم
زندایی زنگ زد و گفت امروز تولد علیرضاس
و ما داریم میایم خونتون که دور هم باشیم
چند دقیقه ی بعد دایی و زن دایی و علیرضا و حمید رضا با یه کیک خوشکل اومدن خونه ی بابایی شون
اون شب اونقدر بهت خوش گذشت که حد نداااره
همینکه شمع و کیک رو دیدی بدون اینکه بهت بگیم باااا ذوق و آهنگین گفتی:
تگند تگند مباااااایک تگند مبااایک
فکر میکنم تو سی دی عموهای فیتیله ای احتمالا یه اهنگ در مورد تولد هست!!!
اونقدر تو و علیرضا بازی کردید که شب تا صبح بیدار نشدی
به سختی تونستم یه عکس تکی از علیرضا بگیرم
تو همه ی عکسا سرک میکشیدی
حتی با علیرضا شمع کیک رو فوت کردی
ماشاالله اونقدر هم شیطونی نمی ایستادی که!
مثه یویو بالا و پایین میپریدی
الان که چک کردم پست تولد علیرضا مربوط به پارسال
همینطور نیمه کاره و پست به صورت موقت مونده!!
تولد پارسالش اولین تولدی بود که شرکت کردی
تولد خونه ی دایی بهمنشون بود
و همه ی خاله ها و دایی ها جمع بودن
شرمنده بخاطر کوتاهیم تو گذاشتن اون پست
حالا عکسای پارسالت رو ببین!
چقدر تغییر کردی تو این یک سال
آخیی یادش بخیر
پارسال کوچولو بودی و رفته بودی وسط تند تند دست میزدی
علیرضااای عزیزم تولد مبااااارک همیشه سالم باشی و سلامت