طبقه بندی
عزیزه دل مادر
خیلی از معانی و مفهوم ها رو بدون اینکه من بهت یاد بدم یاد گرفتی
خیلی برام جالبه از سن خیلی کم شاید حدود یک سالگی معنی و مفهوم این چیزا رو میفهمیدی
بزرگ و کوچیک
بالا و پایین
کم و زیاد
کم کم به مرور زمان درکت از این چیزها بیشتر و کامل تر شده
چیزی که این روزها برات جذاب شده
دسته بندی اشیاء
یعنی کنار هم گذاشتن چیزهای یک شکل
اینم من بهت یاد ندادم
خودت یاد گرفتی و حرف جالبی که میزنی اینه: این دوست ایناس، باید پیش اینا باشه.
مثلا قاشق های کوچیک و بزرگ رو جدا میکنی
و وقتی یکی یکی قاشق های کوچیک رو میزاری پیش هم میگی این دوست ایناس!
از علاقه ات به طبقه بندی و علاقه ات به شکلات استفاده کردم
و یک بازی ترتیب دادم که خیلی ازش خوشت میاد
شاید روزی یکی دوبار شکلات ها رو خالی کنیم و تو اونها رو دسته بندی کنی
و تو علاوه بر بازی عاااشق قسمت خوشمزه شی
یعنی خوردن شکلات بعد از طبقه بندی همه شون