ایلیا جونم اونقدر داداش رو دوست داری که دلت نمیخواد با کسی شریک بشی داداش رو قبل از خواب دائم بهش میگی که دوسش داری ازش مراقبت میکنی ... میبوسیش و نوازشش میکنی خیلی نگران بودم چون پسری ابراز محبت برات سخت باشه چند روز پیش خونه ی عزیز بودیم خاله منیژه اومد اونجا و موقع رفتن به شوخی گفت داداش رو با خودم میبرم تو گفتی نههههه داداش رو نباید ببری و سرگرم بازیت بودی خاله ساک وسیله های داداش رو برداشت و رفت سمت در عزیزشون یهو سرت رو بالا کردی و بغضت ترکید اونقدر بغض و گریه ات قشنگ بود که دل آدم ضعف میرفت برای همه ی محبتت چقدر هم طول کشید تا تو بغلم آروم شی اون روز تا ظهر از پیش داداش تکون نمیخوردی &nbs...