روش نوین پایین اومدن از تخت!
کوچولوی قشنگم امروز هجده ماهه شدی باید تو رو میبردم برای واکسن زدن اما چون یه مسافرت نسبتا طولانی در پیش داریم اینکارو موکول کردم به بعد از برگشتنمون این روزها بیشتر از قبل عاشق بلندی ها هستی دائم کارای خطرناک میکنی و منو غافلگیر میکنی قبلا وقتی کاری میخواستم انجام بدم که امکان خرابکاریٍ تو زیاد بود تو رو میذاشتم تو تختت برات اسباب بازی میذاشتم و مشغول کارم میشدم دو سه روز پیش همینکارو کردم و تو آشپزخونه مشغول بودم یهو از پشت سرم گفتی: مامان جون؟! قلبم واسه چند لحظه از حرکت ایستاد! خیلی ترسیدم! اول از اینکه یهو جلوم سبز شده بودی دوم از فکر اینکه کی تو رو آوورده پایین فکر کرد...