روزمرگی هایت
عزیزکم پنج شنبه بابایی اومد دنبالمون تا ما رو ببره خونشون برات شیر عسل خریده بود همینکه نشستیم تو ماشین و بابایی شیر عسل رو داد بهت گفتی بابایی جاییزه نکیدی؟! (بابایی جایزه خریدی؟) آخه باباجون واسه تشویقت موقع از پوشک گرفتن هر روز برات یه چیز کوچیک میگرفت و میگفت جایزه ی ایلیاس ... ایلیا: سلام کاله خاله مریم: سلام گل پسر چطوری؟ ایلیا: چطورم. (چون همیشه ازت میپرسیدن خوبی و تو میگفتی خوبم جواب چطوری رو هم با چطورم دادی!) ... رفتیم برات کفش بخریم تو اولین مغازه یه کفش پات کردیم کاملا اندااازه ایلیا: اندازه ام نیس! اندازه ات مامان جو...