عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

مهد کودک دایان نام نویسی و روز اول!

1393/11/26 11:42
نویسنده : مامان فاطیما
888 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی من

از خیلی وقت پیش که بی قراری و نا آرومیت تو جمع رو دیده بودم

تصمیم داشتم ببرمت مهد تا کمی با بچه ها بازی کنی

و بیشتر به بودن در جمع عادت کنی

خیلی دنبال یه مهد خوب میگشتم

و جواب همه ی پرسش هام برای یه مهد خوب به مهد کودک (دایان) ختم میشد...

اما من چون از وابستگی تو به خودم خبر داشتم

از ترس دیدن گریه هات

دائم امروز و فردا میکردم!

تا اینکه بعد از همایش عترت بانک مهر!

وقتی دیدم همه ی بچه های هم سن تو مشغول بازی و دویدن تو سالن هستن

اما تو میلی به همبازی شدن با بچه ها نداری

تصمیم گرفتم بر ترس هام غلبه کنم

پس صبح شنبه اماده شدیم و رفتیم مهد دایان...

چون قبلش بهت گفته بودم میخوایم بریم پارک

وقتی وارد محیط پر از اسباب بازی مهد شدیم فکر کردی پارک

همینکه رفتیم داخل خودت رفتی سراغ اسباب بازیا و مشغول بازی شدی

کاری هم با من نداشتی!

تموم وقتی که من داشتم با مدیریت مهد صحبت میکردم تو مشغول بازی بودی

بعد از تصمیم گیری درباره ی ساعت و گرفتن اطلاعات

از مدیر مهد خواستم تا امروز به عنوان روز اولت تو مهد باشه و تو بمونی!

کمی سخت قبول کردن

و مربی مهد ( خاله الهه ) اومد و برای یک ساعتی همبازی تو شد!!

و اینطوری روز اول تموم شد...

و تو به زور از مهد اومدی بیرون!

پسندها (1)

نظرات (0)